گفت وگوی مهر با عوامل پرویز خان -۲؛

داستان وصیت نامه مرموز و غرور ملی

داستان وصیت نامه مرموز و غرور ملی

به گزارش مجله سرگرمی، روایت های تاریخی در رابطه با نحوه حضور مرحوم پرویز دهداری در تیم ملی فوتبال کشورمان و بعضی از حواشی در رابطه با فیلم پرویز خان همچون موارد مهمی بود که کارگردان این اثر جنجالی به آن اشاره نمود.



خبرگزاری مهر-گروه هنر-آروین مؤذن زاده، رضا خسروی، علیرضا سعیدی؛ یکی از مهم ترین مواردی که در فیلم «پرویز خان» مورد توجه منتقدان سینمایی و ورزشی قرار گرفته، خرده داستان هایی است که در مقاطع مختلف فیلم پیش روی مخاطبان قرار می گیرد، خرده داستان هایی که برخی ها معتقدند برپایه مستندات تاریخی عرضه نشده و کارگردان برپایه تخیلات ذهنی خود آنرا به مخاطب عرضه کرده است. برخی هم دقیقا برعکس معتقدند جریان داستانی فیلم توانسته بر مبنای مستندات و ملاحظاتی که در این حوزه وجود داشته فضای قابل قبولی را برای تماشاگر فیلم فراهم سازد. شرایطی که حتی باعث ظهور و بروز حاشیه هایی هم شد و نشان داد که ساخت یک پرتره در چارچوب یک فیلم داستانی آن هم در رابطه با یک شخصیت مهم و مؤثر ورزشی در حوزه فوتبال دربرگیرنده چه پیچیدگی هایی است.
مسیری که علاوه بر عرضه و محوریت قرار دادن مرحوم پرویز دهداری بعنوان یکی از متفاوت ترین و البته جریان سازترین مربیان تیم ملی فوتبال ایران، وارد ابعاد اجتماعی و سیاسی دورانی شد که ایران در حساس ترین شرایط جنگ با رژیم بعثی قرار داشت و در این حوزه ملاحظاتی وجود داشت که چه می خواستیم و چه نمی خواستیم، فوتبال را هم تحت تاثیر شرایط سیاسی آن روزگار قرار می داد. فرآیندی که اساسا برای کارگردان و تیم تولید برای پرداختن به یک فیلم سینمایی ورزشی با در نظر گرفتن این شرایط خالی از لطف نبوده و توانسته برای توسعه داستان و پرداخت سینمایی به آن هم بعنوان یک مؤلفه مهم محسوب شود.

اکران این فیلم سینمایی به صورت آنلاین هم بهانه ای شد تا در بخش دوم این مصاحبه تفصیلی با علی ثقفی کارگردان، روزبه رئوفی بازیگر نقش سیروس قایقران و سیدابوالفضل موسوی بازیگر نقش احمدرضا عابدزاده به بعضی از نکاتی که طی چند وقت گذشته در رابطه با این فیلم سینمایی کمتر شنیده شده، بپردازیم.
آنچه می خوانید بخش دوم از این گفتگوی رسانه ای است:
* یکی از انتقاداتی که در رابطه با فیلم «پرویزخان» مطرح شده، در رابطه با صحنه ای است که مرحوم دهداری در فیلمنامه به خانه شخصیت «وحید» رفته و از او دعوت می کند تا باردیگر به تیم ملی برگردد، در حالیکه به قول خیلی از کارشناسان گویا اصلاً چنین تصمیمی از جانب مرحوم دهداری در زمان مربی گری خود اتخاذ نشده و این نحوه رفتار اساساً جزو خصوصیات رفتاری ایشان نبوده که بخواهد چنین کاری را انجام دهد. ازاین رو سوال اینست که چنین اتفاقی در فیلمنامه را از کجا برداشت کردید؟
علی ثقفی: چیزی که مستند است این که مرحوم دهداری در آن مقطع تاریخی به بعضی از بازیکنان مستعفی گفته که برگردند. حتی یکی از همان بازیکنان مستعفی که با خودِ من صحبت می کرد، اذعان داشت که مرحوم دهداری به او گفته نیازی نیست امضای استعفا را پس بگیری. جالب است بدانید در مورد سیروس قایقران و عدم انتخابش بعنوان کاپیتان در بازی با کویت از جانب مرحوم دهداری، ماجرا به این سمت و سو رفته که پس از کاپیتانی میراحمدیان که آن هم از پس ساعت ها جلسه بعنوان کاپیتانی می رسد، سیروس قایقران باردیگر کاپیتان تیم ملی می شود و اصلاً این عبارت معروف «کاپیتان تیم دهداری» هم روی او می ماند.
من باردیگر به پاسخِ پرسش شما می رسم که برپایه مستنداتی که بنده دارم، مرحوم دهداری به بازیکنان مستعفی گفته بوده که بیایید و لازم هم نیست که امضای خویش را پس بگیرید و ماجرا را شفاهی حل می نماییم. مبحث از این مقرر است که دهداری در شرایطی واقعی به بازیکنان می گوید که بازیچه نشوند و به تیم ملی بیایند. حالا در رابطه با مبحث به خانه رفتن هم باید بگویم بنده به «نقطه عطف میانی» در فیلمنامه نیاز داشتم. طبیعتاً نقطه عطف میانی هم باید محکم باشد و نمی توانم عین به عین فیلمنامه را برپایه حقیقت بسازم. من مشغول ساخت یک فیلم داستانی بودم که قصه های مرتبط به دعوت باردیگر مرحوم دهداری از بازیکنان، زور کافی برای عرضه نداشت ازاین رو باید با داستانی این نیاز را مرتفع می کردم.

*یعنی بعضی از آن جنجال ها و دعواهایی که در فیلم شاهدش بودیم، برپایه تخیل شکل گرفته است؟
ثقفی: نه همه آنها؛ اساسا خیلی از صحنه ها زمینه واقعی دارند. ولی این که در فیلم دیده می شود که رئیس سازمان تربیت بدنی می آید و به پرویز دهداری می گوید: «یا فلانی را می آوری یا تیم ملی منحل است» این شرط در عالم واقع برای دهداری وجود نداشته و فقط در این حد بوده که با او پرسشی مطرح شود.
ثقفی: من فیلم مستند نساختم، من یک فیلم داستانی ساختم که محوریت اصلی اش مرحوم پرویز دهداری است من در فیلمنامه لازم داشتم درام عرضه شده توسط من، قوی باشد و آن دوراهی که مرحوم دهداری با آن مواجه بود با عرضه تغییراتی نسبت به داستان اصلی در طراحی گنجانده شود. البته که تلاش می کنم ابتدا کاراکتر واقعی را بشناسم و بعد به خودم بگویم اگر آن دهداری که من شناختم و در این موقعیت قرار می گرفت، چه می کرد؟ من فکر می کنم اگر آقای دهداری بود، درِ خانه محمدخانی هم می رفت. چون آقای دهداری برای تیم ملی فوتبال هر کاری می کرد.
* پرسش مدنظر از این جهت مطرح می شود که مرحوم دهداری اصطلاحاً به کسی باج نمی داد، حالا این که دنبال یک بازیکن برود و از او برای بازگشت به تیم ملی دعوت کند، مقداری با خصوصیت های اخلاقی وی در تناقض است. موضوعی که با عنایت به مستندات و خاطرات نزدیکان جناب دهداری، در مورد رجوع او به منزل بازیکن مستعفی که در فیلم مشاهده می نماییم، اتفاق نیفتاده و او چنین کاری را انجام نداده است.
ثقفی: عزیزانی که این مورد را مطرح می کنند، شاید به لحاظ تاریخی حرف درستی زده باشند، اما بهتر است موقعیت فیلمنامه را هم ببینند. من فیلم مستند نساختم، من یک فیلم داستانی ساختم که محوریت اصلی اش مرحوم پرویز دهداری است. اصلاً من سوالی را برای این دوستان مطرح می کنم؛ اگر به آقای دهداری می گفتند که یا برو فلان بازیکن را به تیم ملی برگردان، یا تیم ملی ایران منحل است، آقای دهداری چه می کرد؟ آنچه من از پرویز دهداری و شخصیت او دریافت کردم به هیچ عنوان بحث غرور نبود، بلکه تیم ملی بود که بشدت به آن عشق می ورزید و برای سربلندی اش حتی بدون ریالی دستمزد و حقوق می جنگید. حتی در بخشی از فیلم ما مشاهده می نماییم که به او گفته می شود: «تو برای بازگردانت مهاجم تیمت به التماس افتادی» اما دهداری در جواب می گوید: «تیم من نه تیم ملی».
این یک پاسخ واضح است که نشان داده است پرویز دهداری ذره ای برای منفعت های شخصی در تیم ملی حضور نداشت. ازاین رو وقتی درِ خانه بازیکن می رود اصلاً خویش را کوچک نکرده است چون او برای تیم ملی ایران چنین کاری را انجام می دهد. او حتی می توانست در همین مقطع به آلمان سفر کند و آنجا با خیال راحت به استراحت بپردازد اما می بینیم که به خانه کامیاب می رود، از خود می گذرد و او را به تیم ملی دعوت می کند.

*بحث دیگری که در ارتباط با فیلم «پرویزخان» مطرح شده، در ارتباط با آقای درگاهی (رئیس وقت سازمان تربیت بدنی دوره مرحوم پرویز دهداری) بود که گویا در آن دوره مرد لاغر اندام بیست و هشت ساله ای بوده است. اما در فیلم شخصیت به نمایش درآمده کاملا با آن چه در حقیقت بوده متفاوت می باشد.
ثقفی: ما در فیلم «پرویزخان» هم شخصیت و هم اسم او را به صورت کامل تغییر دادیم چون می خواستیم یکسری چیزهایی را به این شخصیت اطلاق نماییم که در شخصیت واقعی وجود نداشت. دقیقا همین جا است که بحث «واقعیت» و «تخیل» به میان می آید و آن شخصیتی که شما بعنوان رئیس سازمان تربیت بدنی دیدید، مقداری جنبه های منفی هم پیدا می کند.
قطعاً در عالم واقع آقای درگاهی هیچ وقت به دهداری نگفته یا آقای فلانی را می آوری یا تیم ملی منحل است. وقتی چنین چیزی نگفته من هم نمی توانم اسم کاراکتر فیلمم را درگاهی بگذارم. البته این را هم بگویم که بنده به جزئیات آن دوران به صورت کامل واقف هستم چون اتفاقی که در آن زمان افتاد چنین بود که پس از استعفای بازیکنان مطبوعات و رسانه های آن دوران دائم انتقاد می کردند که چرا فدراسیون در خواب فرو رفته و رای کمیته انضباطی صادر نمی گردد.
حتی گفته می شد که در پشت پرده خبرهایی هست که رای کمیته انضباطی صادر نمی گردد. شرایطی که به شکل جالبی رای به نفع مرحوم دهداری می دهد اما در کمتر از یک ماه آقای نصرالله سجادی رئیس وقت فدراسیون فوتبال و حامی اصلی مرحوم دهداری برای مربیگری تیم ملی فوتبال، برکنار می شود و شخصی به نام مرتضوی ریاست فدراسیون فوتبال را به عهده می گیرد. در این زمان اما اتفاقی می افتد و نام مرحوم محمود یاوری بعنوان گزینه اصلی هدایت تیم ملی فوتبال کشورمان مطرح می شود اما در آخرین لحظاتی که مقرر است نام وی بعنوان سرمربی مطرح شود، تصمیم ها تغییر و مرحوم دهداری در تیم ملی فوتبال ابقاء می شود. موضوعی که مستندات آن هم موجود است و من می توانم همه آنها را عرضه کنم.

*حالا که در رابطه با حقیقت ها و مستندات حرف می زنید، بهتر است سری بزنیم به ماجرای عملیاتی که هم زمان با دیدار تیم ملی کشورمان با کویت درحال انجام بود و در فیلم بشکلی طراحی شده که تمام نتیجه آن منوط به نتیجه بازی ایران و کویت بوده است، موضوعی که برخی ها نسبت به واقعی بودن این صحنه و ماجراهای منورهای دشمن نکات شبهه برانگیزی داشتند که بد نیست در رابطه با آن توضیح دهید.
ثقفی: آن چه در فیلم روایت می شود، در ارتباط با عملیات کربلای چهار است. در همان ایام سه بازی تدارکاتی برای تیم ایران پیشبینی شده و قرار بود سه تیم آلمان شرقی، لهستان و پاکستان با تیم ملی کشورمان بازی تدارکاتی داشته باشند. اما چه اتفاقی می افتد؟ در بهمن ماه بود که متأسفانه عملیات کربلای چهار شکست می خورد و بعد از آن هم تهران بمباران می شود و حتی یک استادیوم فوتبال هم در ایلام مورد هدف رژیم بعثی قرار می گیرد. در همین حین فیفا نامه می زند که هیچ تیمی حق ورود به کشور ایران را ندارد. بدین منظور این سه بازی تدارکاتی هم لغو می شود.
نکته دیگر این که پیش از این ماجراها، در آبان ماه است که کشور کویت به صورت رسمی اعلام می کند که همراه با اردن در جنگ عراق و ایران، طرفدار عراق است. شرایطی که منجر به برگزاری کنفرانسی می شود که مقرر است در آن مبحث جنگ به نفع صدام تمام شود. شرایطی که دقیقا بازی ایران و کویت هم در آن روزها قرار گرفته بود. کشور کویت رسماً اعلام می کند که تیم ایران را به خاک خود راه نمی دهد، ایران هم تصمیم می گیرد که با کویت بازی نکند. بعد از ماجرای شکست عملیات کربلای چهار، مبحث کنفرانس هم حساس تر می شود و به سبب این که وضعیت به نفع صدام تمام شده، تصمیم گرفته می شود که ایران با کویت اصلاً بازی نکند. در همین زمان عملیات کربلای پنج آغاز می شود؛ عملیاتی که یک عملیات آبی خاکی بود، اما در فیلم «پرویزخان»، عملیات آبی معرفی شده است. در همین مسیر یکی از جزایر کویت هم به صورت کامل در اختیار کشور عراق است.
بالاخره تصمیم گرفته می شود که بازی ایران و کویت به شرط بازی ۲ تیم در یک زمین بی طرف برگزار گردد. البته کویت در آن سال ها مشکل میزبانی نداشت اما از یک طرف هم حاضر نبود میزبان تیم ایران باشد؛ پس این ایران بود که مشکل میزبانی داشت. یعنی قضیه تا این حد سیاسی بود؛ زمینه هایی که از سال ۱۳۵۹ بین ایران و کویت وجود داشت و حتی در دوران مقدس هم بارها و بارها از جانب کویتی ها بر ضد ایران انجام گرفت. ماجرای منور و عملیاتی که در فیلم به صورت همزمان می بینید تخیلی است، اما همه آنها زمینه های واقعی دارند که من تلاش کردم آنها را در فیلم «پرویزخان» دراماتیزه کنم.

*براساس آن چه ما با دوستان ورزشی نویس صحبت کردیم، تقریبا تمام آن چه از ماجراهای در ارتباط با مرحوم پرویز دهداری در فیلم مطرح می شود، غیر از ماجرای به خانه آن بازیکن مستعفی رفتن بر مبنای حقیقت بوده است. فقط در باره حضور آن ۲ بازیکن مستعفی که سر بازی ایران و کویت در ورزشگاه حضور پیدا می کنند هم سند تاریخی وجود دارد؟
ثقفی: حقیقت اینست که هم زمان با بازی ایران و کویت در قطر، بازیکنانی بودند که در قطر حضور داشتند و بازی می کردند. حتی گفته می شود مرحوم دهداری حین حضور تیم ملی فوتبال در قطر، با بعضی از بازیکنان ایرانی شاغل در این کشور دیدارهایی را داشته است. البته که بنده تاکید می کنم در فیلم «پرویزخان» در رابطه با حضور بازیکنان و ماجرای استعفا و داستان هایش اسم شخصی را نیاوردم. من در این چارچوب از تخیلم استفاده کردم. البته من تا جای ممکن تلاش می کنم از تخیل استفاده نکنم ولی در مقاطعی احتیاج به تخیل یک لزوم بشمار می رود که بنده در مقاطعی از فیلم «پرویزخان» همچون حضور بازیکنان ایرانی در سکوهای ورزشگاه بازی ایران و کویت از قوه تخیل بدون ذکر اسم استفاده کردم.
*البته وقتی وارد بحث بیوگرافی شخصیت ها در سینمای ایران می شویم، بطور حتم با نظر مثبت وارد مرحله پرداخت سینمایی به آن شخصیت مورد نظر می شویم، فیلم «پرویز خان» هم دقیقا از همین مدل تبعیت می کند، یعنی شخصیت مورد نظر قضاوت می شود. یعنی این که آن بخش منفی در طرف منفی ماجرا و پرویز دهداری در طرف مطلق مثبت قرار می گیرد. این مورد البته ایراد محسوب نمی گردد. در اینجا مقصود شیوه «پرداخت» است که این پرسش را مطرح می کند. این که آیا در زمان نگارش فیلمنامه هیچ موقع به این نتیجه نرسیدید که طرف منفی ماجرا هم می تواند حقی برای استعفای خود داشته باشد. حتی آیا به این مورد فکر نکردید شاید پرویز دهداری هم در مواردی نسبت به ماجرای اخراج یا استعفای بازیکنان کمی خودخواهانه رفتار کرده است؟
ثقفی: اتفاقاً من تلاش کردم هرگونه دفاعیه از جانب بازیکنان مستعفی را وارد فیلمنامه کنم، در این خصوص ماجرای بستنی خوردن یکی از بازیکنان یا ماجرای ضربه آزاد بازیکن که حتی منجر به گل هم شد اما آقای دهداری بگونه ای دیگر با ماجرا برخورد داشت، همچون مصداق هایی است که در فیلم به نمایش درآمده است.
ثقفی: آن چه دهداری برای تیم ملی انجام داد اساسا برای انگیزه و علل شخصی و مالی نبوده است. چون همه می دانند سال پیش از حضور دهداری، تیم ملی به سبب مسائل مالی از مقدماتی جام جهانی انصراف می دهد. در حالیکه دهداری کسی است که از جیب خودش هزینه می کند، برای بچه های تیم ناهار درست می کند و حتی پولی هم دریافت نمی کند اما در کنار تیم می ماند
حقیقت ماجرا اینست که مرحوم دهداری اصراری نداشت که در تیم ملی بماند، حتی وقتی پای مذاکره با بازیکنان مستعفی به میان می آید، او می گوید تا وقتی که بابت استعفایشان از تیم ملی عذرخواهی نکنند من آنها را نمی بخشم. چون مشکل دهداری با آنها شخصی نبود، مشکل او با بازیکنان خارج شده، استعفا از «تیم ملی» بود. حتی او گفته بود می رویم با کویت بازی می نماییم و پس از آن بروند و با مربی دیگری غیر از من کار کنند. مسیری که سبب می شود مدیران وقت قبول کنند دهداری را با دلایلی که در فیلم هست، در تیم نگه دارند.
آنچه دهداری برای تیم ملی انجام داد اساسا برای انگیزه و علل شخصی و مالی نبوده است. چون همه می دانند سال پیش از حضور دهداری، تیم ملی به سبب مسائل مالی از مقدماتی جام جهانی انصراف می دهد. در حالیکه دهداری کسی است که از جیب خودش هزینه می کند، برای بچه های تیم ناهار درست می کند و حتی پولی هم دریافت نمی کند اما در کنار تیم می ماند. ما حتی از لوکیشنی که بعنوان خوابگاه بچه های تیم ملی در کنار دریاچه آزادی انتخاب شده بود استفاده کردیم؛ لوکیشنی که در بدترین وضعیت ممکن قرار داشت و مرحوم دهداری آنجا را به واسطه همراهی بازیکنان تبدیل به خوابگاه کرد و حتی برای تأمین گازوئیل آن به جاده کرج می رفت تا به هر ترتیبی شده برای آنجا گازوئیل تأمین کند.
آنچه من از دهداری در فیلم «پرویزخان» به آن توجه داشتم، خلق کاراکتری بود که می خواستم از دریچه ذهن خودم او را ببینم و بدانم وی در موقعیت های مختلف چه می کند. موقعیت هایی که اساسا از سر خودخواهی نیست. چون او یک جنگجو است و می خواهد ببرد. او برای این کار حتی از آبرو و اعتبار خود مایه می گذارد. کما این که وقتی در بازی با کویت که دایم بر زمینی بودن بازی تاکید می کرد، می گوید اشتباه کردم و بازی را هوایی می کند. او به همه مسائل حیثیتی نگاه می کند و اطمینان دارد که با این بچه ها میتوان برد. اطمینانی که در رویارویی با فرمانده هم دربرگیرنده اتفاقات جالب توجهی است.

*از دیگر نکاتی که می توانیم در تکمیل پرسش های این بخش اشاره ای به آن داشته باشیم، ترتیب اتفاقات تاریخی است که در فیلم «پرویزخان» نسبت به آن چه در حقیقت اتفاق افتاده مغایرت دارد. آیا این تغییرات در جهت نقطه گذاری برای جذاب شدن یا به قول شما سینمایی شدن کار صورت گرفته یا نه علل دیگری دارد؟
ثقفی: آن چه شما می گویید فقط در یک جا اتفاق افتاده و آن هم در دقایق ابتدای فیلم است که من ماجرای در ارتباط با بازی ایران و نپال در سال ۶۷ را در سال ۶۵ نقل کردم. چون ایران و نپال در هر ۳ سال ۶۵ و ۶۷ باهم دیدار کردند اما من لازم داشتم در ابتدایی فیلم برای معرفی خصوصیت ویژه مرحوم دهداری از یک اتفاق استفاده کنم. پس این تنها تقدم و تاخری بوده که در فیلم وجود دارد وگرنه در هیچ جای دیگر فیلم چنین نگاهی وجود نداشته است. حتی همان لحظه ای که تقدم و تاخری رخ داده، برای برجسته کردن خصوصیات اخلاقی مرحوم دهداری بوده که می خواستم در فیلم دیده شود. این که وقتی یک بازیکن قصد تحقیر کردن بازیکن حریف را دارد با واکنش جالب توجهی از جانب مربی مواجه می شود می توانست معرف خوبی برای دهداری فیلم «پرویزخان» باشد.
*غیر از چندسری از بازیکنان مانند جواد زرینچه، سیروس قایقران، میراحمدیان، کریم باوی، احمدرضا عابدزاده گویا سعی شده بود بقیه بازیکنان آنچنان که باید در فیلم معرفی نشوند، آیا قصد و نیتی در کار بود یا نه مبحث و منظور دیگری در بین است که به معرفی همین چند بازیکن پرداخته اید؟
ثقفی: راستش را بخواهید ما واقعاً وقت معرفی بازیکنان بیشتر را نداشتیم؛ یعنی اگر به سراغ بازیکنان دیگر تیم ملی آن دوران می رفتیم، دیگر وقتی برای معرفی پرویز دهداری باقی نمی ماند. نیت و قصد من پرداخت به شخصیت پرویز دهداری بود و شخصیت هایی هم که در این چارچوب حضور داشتند در تکمیل همین فرایند طراحی شدند. شما هر آن چه از شخصیت ها در فیلم می بینید، با محوریت پرویز دهداری بود که من به اندازه نیاز قصه آنها را در چارچوب قهرمان و ضد قهرمان تعریف کردم.
البته اینجا ضروری است یادی از قائم اسلامی، رضا وطن خواه و محمدرضا کربکندی هم داشته باشم که در جریان طراحی و کارگردانی فیلم بسیار به من کمک کردند. البته رضا وطن خواه به سبب کسالت و این که پرویز دهداری وصیت کرده بود تا نزدیکانش در رابطه با ماجرای استعفا در آن مقطع حرفی نزنند، فقط تا حدی توانست اطلاعاتی را در اختیار ما قرار دهد اما واقعاً در همراهی با پروژه از هیچ کوششی برای بیان خاطراتش دریغ نکرد.

* «پرویزخان» فیلمنامه خوبی دارد، اما یکی از نکات پرچالشی که در فیلم به آن اشاره شده، در ارتباط با صحنه هایی است که بهنام تشکر بعنوان فرمانده نظامی ارتش نکاتی را در رابطه با بازی ایران و کویت مطرح می کند که از زاویه نگاه فیلم می تواند دربرگیرنده نکات جالب توجه و حساسی باشد. مسیری که در جریان روایت شلیک منورهای دشمن حین انجام عملیات نظامی ایران در جبهه هم زمان با دیدار ایران و کویت هم باعث عرضه شبهاتی در خصوص مستند بود بودن یا نبودن این صحنه ها شد که بد نیست در رابطه با آن توضیحاتی را ارائه نمایید.
ثقفی: اتفاقاً این بخش از جریان داستانی و محتوایی فیلم، بخش بسیار حساسی بود که من با احتیاط جلو می رفتم. البته که یکسری چیزها کاملا واقعی بود ولی من تلاش کردم با در نظر گرفتن ملاحظات و حساسیت هایی که در زمان جنگ وجود داشت، طراحی درستی را انجام دهم، طراحی که به واسطه همراهی خوب گروه طراحی صحنه و طراحی لباس چه در این بخش از فیلمنامه و چه در قسمت های دیگر بسیار به من کمک کرد.
به هر حال در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که در این قسمت آن چه پیش روی مخاطب قرار داده شده، بخشی برپایه تخیل و بخشی برپایه حقیقت طراحی شده که من در آن تلاش کردم بشدت دقیق باشم. چون در آن زمان ماجرای بازی ایران و کویت به میزبانی قطر بسیار سیاسی بود که تلاش کردم به واسطه این حساسیت ها صحنه ای را در فیلم طراحی کنم که برپایه حقیقت و تخیل چیده شده است.
*از جمله مواردی که در ایام اکران فیلم «پرویزخان» در جشنواره و حتی اکران عمومی فیلم با حواشی گوناگونی رو به رو شد، مبحث نویسنده فیلمنامه «غرش شیر» بود که مدعی شده فیلم «پرویزخان» از روی فیلمنامه وی ساخته شده و به سبب پاسخگو نبودن دست اندرکاران فیلم این ماجرا را از راه مراجع قانونی پیگیری کرده است؛ بد نیست حالا که مدت زیادی است از اکران فیلم گذشته در این مورد توضیحات لازم را عرضه دهید.
ثقفی: ما از راه مراجع قانونی مشغول پیگیری مبحث هستیم و فکر می کنم دیگر نیازی نیست که بیشتر به آن پرداخته شود.

*جزییاتی که در رابطه با اتفاقات در ارتباط با زندگی مرحوم دهداری در فیلم «پرویزخان» به نمایش درآمده و الان محل پرسش ما از منظر تاریخی است، نشان داده است که فیلم توانسته تا حد زیادی رسالت رسانه ای بودن را انجام دهد. شرایطی که به نظر می رسد برای بازیگران جوان فیلم از پس این همه حاشیه و اما و اگر می تواند دربرگیرنده نکات جالبی باشد. بد نیست بازیگران حاضر در این گفتگو هم به بیان نقطه نظرات خود در این حوزه و حضور در نقش شخصیت هایی بپردازند که چهره و رفتار ورزشی هر یک از آنها برای نسل دهه شصت و هفتاد ایران سرشار از خاطرات جذاب و ماندگار است.
رئوفی: پروژه «پرویزخان» همچون پروژه هایی بود که برایم بسیار جذاب بود و نکات آموزنده زیادی را به من اضافه کرد. من در این فیلم تجربه لذت بخشی را از سرم گذراندم که سبب شد با شخصیت سیروس قایقران آشنایی بیشتری پیدا کنم. شرایطی که منجر به رفت و آمدهایی به انزلی شد که بسیار برای رسیدن به نقش سیروس قایقران به من کمک کرد نکته دوم دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم، حضور در کنار هنرمند پرارزش و توانمندی به نام استاد سعیدپورصمیمی است که اعتراف می کنم بازی در کنار این بازیگر بزرگ خیلی دشوار می باشد. او هنرمندی است که بسیار به کار خود مسلط است و طبیعتاً اگر شما بعنوان بازیگر نتوانید به کار خودتان در کادری که کارگردان برای بازی شما با او طراحی شده، مسلط باشید، بازی استاد پورصمیمی بازی شما را می بلعد.
همین چالش می تواند به خودی خود تجربه پرارزش و جذابی باشد که در فیلم «پرویزخان» آنرا تجربه کردم. به هر ترتیب استاد پورصمیمی همیشه در تمرکز است و هیچ چیز بیرونی را وارد فضای کار نمی نماید. اصلاً برایم بسیار عجیب بود که یک بازیگر با این همه پیشینه همچنان برای خلق شخصیت انگیزه دارد و می تواند به بازیگرانی چون ما درس بدهد.
پروژه «پرویزخان» همچون پروژه هایی بود که برایم بسیار جذاب بود و نکات آموزنده زیادی را به من اضافه کرد. من در این فیلم تجربه لذت بخشی را از سرم گذراندم که سبب شد با شخصیت سیروس قایقران آشنایی بیشتری پیدا کنم. شرایطی که منجر به رفت و آمدهایی به انزلی شد که بسیار برای رسیدن به نقش سیروس قایقران به من کمک کرد. نقشی که امیدوارم مخاطبان و علاقه مندان مرحوم قایقران هم از آن راضی باشند.

سیدابوالفضل موسوی (بازیگرنقش احمدرضا عابدزاده): شغل من برنامه ریزی و دستیار کارگردانی است اما نخستین تجربه بازیگری ام مقابل دوربین در سریال «مستوران» به کارگردانی سید علی هاشمی و تهیه کنندگی عطا پناهی بود که تهیه کننده فیلم «پرویزخان» هم هست. شرایطی که برایم دربرگیرنده تجربه بسیار ارزشمندی بود که ضروری است از سید علی هاشمی، عطا پناهی و پروانه نصری به سبب حضور در این پروژه و فضایی که برایم مهیا کردند صمیمانه قدردانی کنم.
موسوی: ما بازیگران فیلم «پرویزخان» همان هایی هستیم که پرویز دهداری در زمینهای خاکی اصفهان، خوزستان و گیلان و مناطق مختلف دیگر کشف کرد و به تیم ملی رساند. شرایطی که به اعتقاد من در فضای بسیار مطلوبی توسط کارگردان و یک تیم بسیار حرفه ای تولید پیش روی مخاطبان قرار گرفت و توانست رضایت تماشاگران را هم فراهم سازد چون من زمانی به پروژه «پرویزخان» پیوستم که مشغول بازی در «مستوران» بودم اما عوامل این پروژه به جای این که مقاومت کرده و مانع حضورم شوند نهایت همکاری را با من داشتند تا در نقطه عطف زندگی ام موقعیت مناسبی داشته باشم. این در حالیست که اساسا حمایت های علی ثقفی را هم فراموش نمی کنم که کوشش کرد در زمینه بازیگری پیشرفت داشته باشم.
به نظرم کاری که سازمان هنری رسانه ای اوج انجام می دهد، دقیقا عین کاری است که پرویز دهداری در آن دوران با تیم ملی فوتبال کرد. این که میتوان هنرمندان جوانی را کشف کرد که در عین داشتن استعداد، تجربه کمی دارند اما می توانند برای نمایش غرور ملی و حفظ فرهنگ ایرانی کارهای مهمی در سینما انجام دهند. نتیجه اش هم همین می شود که در سالن سینما برای این فیلم ممتد دست می زنند. به اعتقاد من آن چه روایت کردم مهم ترین دستاوردی بود که در این فیلم به دست آوردم. ماجرای حضور و هم جواری در کنار استاد سعید پورصمیمی هم جای خود دارد که برایم دربرگیرنده دستاورد بسیار ارزشمندی بود.
ما بازیگران فیلم «پرویزخان» همان هایی هستیم که پرویز دهداری در زمینهای خاکی اصفهان، خوزستان و گیلان و مناطق مختلف دیگر کشف کرد و به تیم ملی رساند. شرایطی که به اعتقاد من در فضای بسیار مطلوبی توسط کارگردان و یک تیم بسیار حرفه ای تولید پیش روی مخاطبان قرار گرفت و توانست رضایت تماشاگران را هم فراهم سازد.

*آیا فکر می کنید پس از دیده شدن در فیلم «پرویزخان» و البته مواردی که به آن اشاره داشتید، بازیگری را ادامه بدهید؟
موسوی: من فکر می کنم بهتر است کم کم فضای دستیاری را کمرنگ و بازیگری را پررنگ تر کنم اما نه با سرعت زیاد؛ من دوست دارم برپایه همان جمله معروف شهید سید مرتضی آوینی که اظهار داشت: «خوشبختانه زندگی مرا به سمتی کشاند که فهمیدم تظاهر به دانایی هیچگاه جایگزین دانایی نمی شود»، راهم را در بازیگری ادامه دهم. البته که عاشق کارگردانی هم هستم. اما دوست دارم تجربه های بازیگری را بیشتر دنبال کنم و پرویز دهداری های بیشتری به ما اعتماد کنند. من تمام تلاشم را انجام دادم که در فیلم «پرویزخان» تا حد ممکن برای ایفای نقش «عقاب آسیا» تلاش کنم و در این راه هم علی ثقفی بعنوان کارگردان برای تک تک پلان هایی که بازی کردم وقت می گذاشت. این تجربه خوبی بود که به من درست راه رفتن در سینما را یاد داد و الان خیلی استرس دارم که آیا احمدرضا عابدزاده هم بازی من را دوست داشته یا خیر؟
* شما تلاش کردید مفهوم «غرور ملی» را که متاسفانه تبیین سینمایی آن سال هاست در سینمای ایران مهجور مانده با ساده ترین شکل ممکن با ابزار و کلید واژه ای به نام «فوتبال» با مخاطب به اشتراک بگذارید. در این راه فارغ از شعارها و کلیدواژه تکراری این گونه پرسش ها مایلم بپرسم که از چه مولفه های برای پیشبرد اهداف محتوایی و سینمایی خود در جهت موضوعی که اشاره کردم، استفاده کردید؟
ثقفی: من خیلی «خودآگاه» کارگردانی نمی کنم. اما همیشه تلاش می کنم به این نکاتی که شما اشاره داشتید بدون کمترین شعارزدگی کارهایی را انجام دهم. مثلا دوستی صمیمانه سیروس قایقران بعنوان یک بازیکن شمالی با کریم باوی بعنوان یک بازیکن جنوبی خیلی برایم اهمیت داشت. رفاقتی که در فیلم «پرویزخان» نشانه گذاری شده می تواند نمادی از وحدت ملی باشد یا مثلا دور هم جمع شدن بازیکنانی چون جواد زرینچه بعنوان یک بازیکن ترک زبان، عابدزاده بعنوان یک بازیکن خوزستانی که در اصفهان زندگی می کند یا میراحمدیانی که تهرانی است برای من مفهومی از غرور ملی و پیشرفتی است که با کلید واژه ایثار و از خودگذشتگی مفاهیمی را به مخاطب ارائه دادند. شرایطی که می تواند پاسخی به پرسش شما باشد.

1403/02/24
09:13:37
5.0 / 5
334
تگهای خبر: اجرا , بازی , تولید , جشنواره
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۲
NewsFun
newsfun.ir - حقوق مادی و معنوی سایت مجله سرگرمی محفوظ است

مجله سرگرمی

سرگرمی و طنز