حمله بمب ها و خمپاره ها به سفره ایرانی
یك نان ساندویچی را باز می كند و یك پر كاهو و دو برش گوجه در آن می گذارد و سپس دو سینیِ مخلوط ژامبون، قارچ و پنیر پیتزا را داخل نان خالی و هات داگ سرخ شده را هم به آن اضافه می كند. در نهایت هم روی آنرا با حجم بسیاری پنیر پیتزا و قارچ سرخ شده می پوشاند و ساندویچی كه اسم آنرا «خمپاره» گذاشته است كاغذپیچ می كند و تحویل مشتری می دهد.
این روزها تبلیغ بمب ها، خمپاره ها و بالستیک های غذایی در شبکه های اجتماعی زیاد شده است؛ غذاهایی حجیم با ظاهری جذاب که سریع آماده می شوند و سیرکننده هم هستند اما ارزش غذایی چندانی ندارند و با این وجود خیلی از مردم بخصوص کودکان و جوانان از آن استقبال زیادی می کنند.
گرچه بسیاری تبلیغات غذاهای فست فودی و عجیب و غریب را نمی پسندند و معتقدند این غذاها تحریف شده نمونه های خارجی و وارداتی هستند و بنا بر این هم علاقه ای به مصرف آن ندارند اما در مقابل، توده ای از مردم از چنین غذاهایی استقبال می کنند و آنرا تفریحی در ذائقه غذایی می دانند.
ایسنا به مناسبت ۱۶ اکتبر - روز جهانی غذا - مروری بر تاریخچه و فرهنگ آشپزی ایرانی کرده و نظر کارشناسی سامان گلریز - آشپز بین المللی - را در این زمینه جویا شده است. همینطور درباره عوارض مصرف غذاهای فست فودی پای صحبت های سید ضیاءالدین مظهری - متخصص تغذیه - نشسته است.
***
زمانی آشپزی به معنای یک هنر ظریف در بیشتر جوامع در دربار پادشاهان و خانه های اشراف، پرورش و بعدها در لایه های پایین تر جامعه گسترش پیدا کرد و حالا رستوران های کوچک و بزرگ و گران جای آن دربارها و خانه ها را گرفته اند و آنچه امروز بعنوان آشپزی ایرانی می شناسیم فقط یک شیوه پخت و پز است و اگر تفاوتی بین سفره دارا و ندار وجود دارد، در جنس و مقدار موادی است که در آشپزی استفاده می شود. در صورتیکه یکی از خصوصیت های آشپزی ایرانی هنر توده ای آن بوده است؛ هنری که آنرا می توان با فرش ایرانی مقایسه کرد که در خانه های مردم ساده یا حتی فقیر به دست زنان و دختران شهرها و روستاها پرورانده شد؛ گرچه نمونه های اعلای آن در خانه ها دیده می شد.
معمولا آشپز ایرانی کار خویش را با موادی شروع می کند که عطر و مزه خوب و قوی دارند و نیازی به ادویه و فلفل زیاد یا سایر موادی که غذاهای کم مزه را قابل خوردن می کنند، نیست. بنا بر این هم ذائقه ایرانی، ملایم و حساس بار آمده است. در فرهنگ ایران، گندم، جو و برنج مواد سیرکننده اصلی هستند و چون نعمت خدا شناخته می شوند، حرمت دارند؛ برخلاف گوشت، مرغ، تخم مرغ، ماهی و لبنیات که با وجود این، کاربرد این مواد هم در آشپزی ایرانی همراه با صرفه جویی و ذوق بوده است. همینطور «دم کشیدن» و «جا افتادن»، مفاهیم خاص آشپزی ایرانی و مکتب های وابسته به آن هستند. اما غذاهای خوش آب و رنگ همچون فست فودهایی که این روزها در شبکه های اجتماعی و توسط اینفلوئنسرها تبلیغ می شوند، سرشار از نمک، ادویه های مختلف و پنیرهای طعم دار و کش دار است که نیازی به دم کشیدن یا جا افتادن ندارد و در کمترین زمان، آماده خوردن است.
سامان گلریز - سرآشپز بین المللی - معتقد است: «مصرف غذاهای فست فودی که تبلیغات آنها را در شبکه های اجتماعی می بینیم یک انتخاب است و فکر نمی کنم قرار باشد جا بیفتد. به عبارتی این مساله حکایت وسایل بازی ترسناک در شهر بازی ها را دارد که افراد را بالاجبار سوار آن نمی کنند بلکه این افراد هستند که خودشان انتخاب می کنند چنین وسایلی را امتحان کنند. ما باتوجه به علاقه هایی که داریم فیلم، کارتون یا برنامه های دلخواه خویش را انتخاب می نماییم و کسی ما را مجبور به دیدن هیچکدام نمی نماید. کسی هم من یا شما را مجبور نمی کند صفحه افرادی که مبلغ فست فودهای عجیب و غریب هستند، دنبال نماییم. من قصد ندارم از اینفلوئنسرهایی که تبلیغات غذاهای این چنینی می کنند دفاع کنم بلکه فقط می خواهم موضوعی که به آن می پردازید را کالبدشکافی کنم. خودِ من نمی توانم چنین غذاهایی را بخورم چون دستگاه گوارش من جوابگوی چنین تغذیه ای نیست و بیشتر سبزیجات خام و نیم پز مصرف می کنم. غذای ایرانی را هم بسیار دوست دارم اما با روغن و نمک کم که بسیار خوشمزه و سالم می باشد. کسی ما را مجبور نمی کند که غذاهای فست فودیِ سنگین بخوریم. بالاخره چنین غذاهایی در دنیای آشپزی هم وجود دارند و شاید هر کسی دوست داشته باشد حداقل برای یک یا دو بار طعم آنرا در زندگی اش تجربه کند اما اگر این دست غذاها همیشه مصرف شوند بطور قطع آینده ای جز مرگ در انتظار مصرف کنندگان آن نیست. البته من هم دوست دارم گاهی به رستورانی که برگرهای معروفی دارد، سر بزنم و یک برگر با سیب زمینی سفارش دهم و فقط سالی دو بار این کار را انجام می دهم و به این بینش رسیده ام که مرغ سوخاری، پیتزا یا در کل فست فودها، صدرصد تفریحی هستند و غذاهایی نیستند که نیازهای بدن انسان را تأمین کنند بلکه نوعی هیجان در زندگی محسوب می شوند.»
او می گوید: «این نحوه غذا خوردن شیوه اصولی و مناسبی برای بدن انسان نیست چونکه بدن به سبزیجات، ویتامین و پروتئین کم چرب احتیاج دارد. من هم صددرصد با تغذیه فست فودی برای خودم و خانواده ام موافق نیستم اما اگر بچه های من هم با دوستانشان خارج شوند و غذاهای این چنینی تست کنند، آشوب به پا نمی کنم چون همین اتفاق هم یک تجربه است. ما نمی توانیم در شرایط فعلی اقتصادی به این نوع از بنگاه های اقتصادی خرده بگیریم چونکه در هر کدام از این بنگاه ها هم نیروهای انسانی در حال کار و فعالیتند و منبع درآمدی دارند. معتقدم باید به صورت علمی تر انتخاب نماییم و درس هایی با مبحث محیط زیست و معرفی سبزیجات در مدارس تدریس نماییم و به سبزیجات کاراکتر بدهیم. به والدین آموزش دهیم زمانی که فرزندانشان در حال صرف وعده های غذایی هستند، سریال ها یا فیلم های اکشن و جنایی نبینند. هر روز سیب زمینی سرخ شده یا برگر نخورند بلکه غذاهای گیاهی و سبزیجات را جایگزین کنند چونکه حتی جهان هم به سمتی می رود که مصرف سبزیجات بیشتر سفارش می شود. بلاهایی که سر کوه ها، جنگل ها، دریاها و رودخانه می آوریم سبب نابودی زمین شده است. واقعا زمین به چه زبانی باید به انسان ها بگوید که «دارید همه چیز را نابود می کنید»؟ ذهن انسان ها فقط درگیر تولید است و کسی به آینده محیط زیست فکر نمی نماید. می دانید در طول یک سال چه تعداد ماهی، پستاندار، خزندگان و حشرات در حال انقراضند و ما از این مساله بی اطلاعیم؟ هر ساله هزاران تن مواد غذایی به سبب زیاده خواهی ما انسان ها دور ریخته می شود و اسراف زیادی می نماییم. باید این مسائل را از همان کودکی به فرزندانمان آموزش دهیم. نمی توان به فردی که به سن ۲۰ یا ۳۰ سالگی می رسد بگوییم چه کاری انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد. زمانی که من به فرزندم از کودکی تفکیک زباله را آموزش می دهم، وقتی درِ بطری را به او بدهم متوجه می شود که این وسیله می تواند در تولید ویلچر کارآیی داشته باشد بدین سبب آنرا در سطل زباله های خشک می اندازد. تربیت خانواده نقش بسیار پر رنگی دراین زمینه دارد. کودک من هم عاشق لازانیا و همبرگر است اما می داند که در سال فقط دو و نهایتا سه بار این غذا را مصرف می نماییم چون این قانون تغذیه در خانه ماست. ما هر روز خورش و برنج نمی خوریم بلکه غذاهایی مثل نان، پنیر و عدسی مصرف می نماییم. حتی ثروتمندان هم نخستین فضایی که در خانه هایشان راه اندازی می کنند یک باشگاه ورزشی است و دومین مساله ای که برایشان اهمیت دارد متخصص تغذیه است. چرا؟ چون اگر قرار باشد فرد پول دربیاورد باید به سلامت و تناسب اندامش هم توجه کند.»
سامان گلریز، سرآشپز بین المللی
منبع: مجله سرگرمی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب