در یك نشست مطرح شد؛
امکان اجرای دوباره نیلوفر آبی وجود ندارد
به گزارش مجله سرگرمی، حمید امجد پس از پخش فیلم تئاتر نیلوفر آبی ضمن اشاره به شرایط سخت به صحنه بردن این نمایش بیان کرد که امکان اجرای چنین آثاری دیگر وجود ندارد.
به گزارش مجله سرگرمی به نقل از روابط عمومی رویداد، هجدهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳ به نمایش فیلم تئاتر «نیلوفر آبی» (۱۳۷۷) به نویسندگی و کارگردانی حمید امجد اختصاص داشت. بعد از نمایش این فیلم تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری میزبان، علیرضا نراقی منتقد تئاتر و حمید امجد نویسنده و کارگردان برگزار گردید. «نیلوفر آبی» سال ۱۳۷۷ بعنوان اولین نمایش در تالار تازه تاسیس سایه اجرا شد و مورد استقبال علاقه مندان تئاتر قرار گرفت. بهروز بقایی و پرستو گلستانی بازیگران این نمایش بودند و رضا کیانیان هم بعنوان طراح صحنه در این نمایش همکاری داشت. عباس غفاری در این جلسه اظهار داشت: «نیلوفر آبی» در زمان خود، یکی از محبوب ترین ها و پرسروصداترین اجراها بوده و در زمینه متن، اجرا، کارگردانی، طراحی صحنه، بازیگری زن و مرد، و موسیقی جوایز بسیاری را از آن خود کرد. سالن سایه تئاتر شهر با این اجرا راه اندازی شد و از این جهت هم این نمایش در تاریخ تئاتر ایران اهمیت دارد. حمید امجد، در ادامه این نشست بیان نمود: قول معروفی می گوید از بخت خوش تئاتر است که هر شب در هر اجرایی می میرد و فردا شب با اجرای جدیدی متولد می شود. منظور آن قول اشاره به اینست که از نو اجرا شدن، نمایش را تازه می کند و بهتر از آن است که اجراها در کهنه و تکراری شدن شیوه و دریافت و امکاناتِ قدیمی شان دیده شوند. علیرضا نراقی، در قسمت بعدی این نشست خاطرنشان کرد: مشکلی که امروز در تئاتر ایران به چشم می خورد و در دهه های اخیر افزایش هم پیدا کرده است، فقدان نگاه تاریخی نسبت به تئاتر است و همچنین فقدان ثبت و آرشیو نمایش ها و اجراها. البته اگر گروه اجرایی تصمیم بگیرد که نمایش خویش را ضبط کند، این اتفاق رخ می دهد اما در غیر این صورت فیلمی از اجرا باقی نخواهد ماند. چونکه هیچ جایی اقدام برای ثبت و ضبط و آرشیو نمایش ها را در دستور کار خود ندارد که امری نهادی است و برای تئاتر و استقرار آن لازم است. بودن چنین چیزی حتی باکیفیت نامناسب بهتر از این بی مسئولیتی و فقدان نگرشی تاریخی است که اینک در تئاتر ایران عادی شده است. امجد در قسمت دیگری از این نشست توضیح داد: سال جاری سی امین سال نگارش این نمایش است. متنش در سال ۷۳ نوشته و در سال ۷۵ منتشر گردید. من از سال ۶۸ که یکی دو تئاتر کار کرده بودم تا ۷۶ امکان اجرا نداشتم. در آن فاصه هر متنی که برای اجرا عرضه می دادیم، بی جواب می ماند. ما اضافی بودیم و اصولاً کسی لازم نمی دید به ما جواب دهد. سال ۷۶ گفتند فضا عوض شده و بیایید کار کنید، و من نمایش «زارون» را به جشنواره فجر بردم. این نمایشی تقریبا آماده بود که پیشتر در سال ۷۳ برای اجرا تمرین کرده بودیم اما در آستانه اجرا توقیف شده بود. متن ساده و معصومانه ای داشت که یکی از شخصیت هایش زنی بود که در نمایش احتمال می رفت شغل مشکوکی داشته باشد! این در آن جشنواره مایه دردسر شد و نام نمایش را حتی از بولتن روزانه هم حذف کردند. اما در سال بعد و سالهای بعد چنین مبحث و چنان شخصیت هایی (حتی با قطعی بودن شغل مشکوک!) در فیلمها و تئاترها نمایش داده می شدند. به خاطر تجربه های قبلی، در سال ۷۷ من فکر نمی کردم که باز امکان اجرای نمایشی داشته باشم. تا اینکه چند ماه مانده به جشنواره سال ۷۷، آقایی با من تماس گرفت و گفت مرکز هنرهای نمایشی به ایشان پیشنهاد کرده متن «نیلوفر آبی» من را اجرا نماید. من گفتم اگر امکان اجرای متنی از من وجود دارد، ترجیح می دهم خودم آنرا روی صحنه ببرم و این طوری شد که آنرا برای اجرا دست گرفتیم. این کارگردان تئاتر در ادامه خاطره ای از روزهای دشوار تمرین برای اجرای نمایش «نیلوفر آبی» تعریف و بیان نمود: نهایتا وقتی بهروز بقایی و پرستو گلستانی از سر کار تصویری ای که در شمال مشغولش بودند به تهران آمدند و تمرین را شروع کردیم کلاً هفت شبانه روز برای تمرین نمایش و رسیدن به اجرا زمان داشتیم. در یک زیرزمین برای تمرین مستقر شدیم و تقریبا تمام این هفت شبانه روز را کنار هم زندگی کردیم. بازیگران و بقیه عوامل با فشار خیلی زیادی در آن زمستان سرد کار و حتی فداکاری کردند. (دوست پزشکی هر روز می آمد به آنها آمپول ویتامین تزریق می کرد که مریض نشوند و از پا نیفتند!) تا به بازنگری و اجرا برسیم. چیزی که بر صحنه رفت عملاً هنوز شکل نهایی اش را پیدا نکرده بود، تمرینی در فرایند شکل گیری بود که ابتدا در جشنواره و فورا بعدش برای اجرای عمومی به صحنه پرتاب شد. مثل اغلب موارد در آن زمان فکر می کردیم که می توانیم روزی برگردیم و کار را باردیگر در شکل نهایی و کاملش اجرا نماییم. اما برای رسیدن به همان نتیجه هم فکر می کنم کاری که بازیگران و همکاران این نمایش کردند، در آن فشردگی و شرایط سخت و بودجه واقعاً ناچیز، نزدیک به معجزه بود. امجد خاطرنشان کرد: کسانی که تجربه اجرای نمایش دارند می دانند که برای پیدا کردن احساس درست نقش معمولاً از بازیگر خواسته می شود ابتدا احساساتش را حتی با درشت نمایی نشان بدهد و بیرون بریزد، بعد در ادامه روند تمرین از بازیگر خواسته می شود آنرا درونی کند و به اندازه بروز بدهد. این کار نیازمند به زمان است که ما متاسفانه به خاطر پرتاب شدن به اجرا از آن بهره مند نبودیم. تا روز اجرا حتی دکوری هم نداشتیم که روی آن تمرین نماییم و این مهم بود چون تقریبا کل نمایش روی یک پلِ به عرض یک متر بازی می شد و بدون تمرین کافی امکان افتادن بازیگران وجود داشت. مجموعه شتاب ها به بازیگران فرصت نداد که روندِ یافتن و درونی کردن نقش ها را طی کنند و در آن شرایط واقعاً گناهی متوجه آنها نبود، تنها چیزی که همه ما را واداشت در آن فشردگی و آن شرایط به ادامه کار فکر نماییم، نیروی عجیبی بود که انگار در هوای آن زمانه موج می زد، چون در سال ۷۷ یک چیز عجیب داشتیم که امروز تقریبا از یاد رفته که اسمش «امید» بود. نمی دانم اصلا امروز دیگر کسی به این صورت تئاتر (یا هر کار دیگری) می کند یا نه. این کارگردان تئاتر و تلویزیون در انتها بیان نمود: امروز که با این همه لطف از این نمایش یاد می شود، اگر بخواهیم همان را اجرا نماییم، اصلا جایی برایش وجود ندارد. خواهند گفت چون در هر تالار هم زمان سه نمایش اجرا می شود نه برای این دکور و این میزانسن جا داریم نه ۲ ساعت و نیم برای اجرا وقت هست.
منبع: newsfun.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب